معلّم
معلم ای شکوه آفرینش
نمود عشق باشد تار و پودت
ندارد ارزشی جان دادن اما
غزل هایم گوارای وجودت
به ماه مهر گشتی آشنایم
معلم ای که خود سر فصل مهری
طلوعت بی غروب و جاودان باد
که مهر معرفت بخش سپهری
به من آموختی درس شکفتن
همیشه سبز چون شمشاد بودن
به پیش ظالمان قد خم نکردن
چگونه زیستن آزاد بودن
تمام عمر بودی رهنمایم
که بشناسم خدا و ناخدا را
تورا با جان و دل خواهم پرستید
چو با من آشنا کردی خدارا
توهستی همچنان شمعی که هرگز
خموشی ره ندارد در وجودش
به هرکس گوش دل را می سپارم
توئی زیباترین شعر و سرودش
کلامت همچنان گل با طراوت
که مضمون بخش شعر شاعران است
هرآن کس قدر تو بشناخت کافیست
که در آئین گلها شاعر آن است
سید علی کهنگی
@sayedalikahangi